پس از یکسال و اندی!!!
شنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۶، ۰۲:۰۷ ق.ظ
هفتاد و دو ساعت است که یک کنکوری محسوب میشوم.
هفتاد و دوساعت است که دست به دامن خدایمان شدم تا شاید در این یکسال دستم را بگیرد...
زندگیام گذشته... میگذره... و خواهد گذشت....
من میمونم و تمام خاطره هایی که ترس از فراموش شدنشان مرا وادار میکنند که بنویس... تا شاید خاطرهاش بماند برای آیندگان...
بهترین اتفاق ممکن در این هفته اخیر، به دست گرفتن "قهوهی سرد آقای نویسنده" بود....
که چقدر شیرین بود....
که چقدر آن "مریم جان، به دنیای من خوش آمدی" دلم را شستشو میدهد....
که چقدر آن امضای معینی مرا به وجد میآورد...
اگر کسی را دارید که برایتان از دل مایه میگذراد دلش را ببوسید.... لیاقتش را دارد...
دلش را گردگیری کنید...
دل او خانهی شماست.... مراقب خانهتان باشید....
دو نقطه لبخند ....
۹۶/۰۳/۲۷