قهوه تلخ ِسرد ِآقای نویسنده
يكشنبه, ۴ تیر ۱۳۹۶، ۰۳:۵۴ ق.ظ
وقتی شروعش میکنی یه حس سَتیسفای از تهدل بهت دست میده. بعدش میبینی اون چیزی که تصور میکردی نیست، مجموعهای از داستان های کوتاه ولی مرتبط به هم نیست، یا دو روایت موازی نیست؛ و وقتی تمومش میکنی میبینی اون حس ستیسفای اونقدرام از ته دل نبود؛ وقتی مات و مبهوت برگشتی به عقب و فهمیدی چیشده اون موقعس که معنای واقعی ستیسفای رو درک میکنی؛ با تکتک سلولهات!
روزبه معین؛ خلاق ترین نویسنده ای که تابه حال دیدم. کسی که با ذهنش، با لحنش، با حروفش دنیایی رو میسازه که با خواننده ارتباط عمیقی برقرار میکنه؛ این موضوع رو با خوندن یه متن کوچیک ازش هم میتونیم بفهمیم. بی صبرانه منتظر کتابهای اینده اش هستم. و حاضرم هفت ساعت هم برای امضاش و نوشتن "مریم جان، به دنیای جدیدتر من خوش آمدی" توی صف امضا بمونم. مرسی از حس گرم قهوه ی سردت، آقای نویسنده.
روزبه معین؛ خلاق ترین نویسنده ای که تابه حال دیدم. کسی که با ذهنش، با لحنش، با حروفش دنیایی رو میسازه که با خواننده ارتباط عمیقی برقرار میکنه؛ این موضوع رو با خوندن یه متن کوچیک ازش هم میتونیم بفهمیم. بی صبرانه منتظر کتابهای اینده اش هستم. و حاضرم هفت ساعت هم برای امضاش و نوشتن "مریم جان، به دنیای جدیدتر من خوش آمدی" توی صف امضا بمونم. مرسی از حس گرم قهوه ی سردت، آقای نویسنده.
۹۶/۰۴/۰۴