.: بی سرزمین تر از باد :.

مرگــــــــــــــ بــــر این ســـــاعت بــی هــــَـــم بـــــــــــــودن ...

.: بی سرزمین تر از باد :.

مرگــــــــــــــ بــــر این ســـــاعت بــی هــــَـــم بـــــــــــــودن ...

ازت متشکرم دیــــــــــوونه‌ی مــــــــــن
ازینــــــکه چشم بــه ایــن دنیـا گشـودی
ازینــــــکه پـا تـو زنـدگـیم گذاشــــــــتی
ازینــــــکه پـا بـه پـام همـــیشــه بـودی

طبقه بندی موضوعی

۱ مطلب در آبان ۱۳۹۴ ثبت شده است

عاشقانه‌ی ساده ای بود ...

هفته‌ای بود پر از عشق!

لحظاتی بود که با تک تک سلول‌هایت می‌توانستی عشق را لمس کنی....

من خودم نبودم ... هفته ای بود که نه من، من بودم و نه او، او ...

عشق بود... همان عشقی که مادی و معنوی‌اش کرده‌اند... همانی که آسمانی و زمینی‌اش کرده‌اند... 

هم آسمانی‌اش بود و هم زمینی‌اش ....

گمانم همان زمینی هم آسمانی شده است ... :)


دلکم، فراموش نکن آن دست‌ها را ...

آن خون و آن عشق را ...

فراموش نکن خودت را... که زندگی صاحبت را تلخ و شیرین ساختی ....

دلکم، آرام باش... بی قراری نکن...

آخر تمام می‌شود این پایان های لحظه‌ای ... 

تحمل کن دلکم؛ تحمل کن ....

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۲ آبان ۹۴ ، ۱۱:۱۲
آبی