چی تو چشاته که تو رو؛ اینقد عزیز میکنه
این فاصله داره منو؛ بی تو مریض میکنه.
چی تو چشاته که تو رو؛ اینقد عزیز میکنه
این فاصله داره منو؛ بی تو مریض میکنه.
هنوزم عاشق عشقم
نمیشی تو فراموشم
تو آتیش بازی عشقی
تو این احساس خاموشم
چه خوب می شد بیای پیشم
بیای عطری شه آغوشم
تو جون و زندگیم هستی
من از عشق تو می نوشم
دلواپسه توام
که ساده میشکنی
کوه غمی ولی
حرفی نمیزنی
میترسم از پس
دردات بر نیای
من عادتم شده
چیزی ازم نخوای
دعایمان با سقف گناهانمان برخورد می کند
و دلمان را خوش می کنیم که صلاح نبود ...
:|
پدرت گوهر خود تا به زر و سیم فروخت
پدر عشق بسوزد که درآمد پدرم
عشق و آزادگی و حسن و جوانی و هنر
عجبا هیچ نیارزید که بی سیم و زرم
هنرم کاش گره بند زر و سیم بود
که به بازار تو کاری نگشود از هنرم
سیزده را همه عالم به در امروز از شهر
من خود آن سیزدهم کز همه عالم بدرم
شهریار کبیر
با من قدم بزن ...
حالا که با منی ...
حالا که بغضی ام ...
حالا که سهممی ...